گفتگو با Ballard Food Bank عضو هیئت مدیره کری اشنایدر
کری اشنایدر پیوست Ballard Food Bank شش سال پیش به عنوان عضو هیئت مدیره و داوطلب. مدیر ارتباطات Ruth Mohapatra با کری نشست تا در مورد سفر خود از ساحل شرقی به شمال غربی اقیانوس ارام صحبت کند. برای یادگیری در مورد شفقت، خدمات و تعاملات معنی دار کری در بانک غذا بخوانید.
پاسخ ها برای وضوح ویرایش شده است.
س: کری، متشکرم که وقت خود را برای صحبت با من صرف کردی! ایا می توانید در مورد خودتان و اینکه چگونه در بالارد زندگی می کنید بیشتر به من بگویید؟
A: من در ساحل شرقی، در مریلند بزرگ شدم، و من به اینجا امدم تا به کالج بروم. من به دانشگاه واشنگتن رفتم. من بورسیه ورزشی گرفتم چون شنا میکردم. این چیزی است که من را به اینجا اورد. و سپس به طور تصادفی در رابطه، خانواده من به ایداهو نقل مکان کرد زمانی که من شروع به کالج. کمی از این ارتباط نیز وجود داشت. من از سال 93 اینجا بودم، بیشتر اینجا بودم. من و شوهرم پس از ان به طور خلاصه به میشیگان و سپس انگلستان نقل مکان کرد در حالی که او در مدرسه تحصیلات تکمیلی بود. اما این یک نوع دو ساله بود. ما در ملکه ان و بالارد زندگی کرده ایم و اکنون در Phinney Ridge هستیم - همان منطقه عمومی سیاتل شمالی.
در حال حاضر من به طور پاره وقت برای دانشگاه واشنگتن کار می کنم. من یک مشاور پذیرش برای برنامه MBA خود را در مدرسه فاستر کسب و کار هستم. در واقع این بدان معنی است که من در طول سالها نقش های مختلفی داشته ام. انها از نظر انعطاف پذیری برای والدین شاغل عالی بوده اند. اما واقعا کاری که من در حال حاضر انجام می دهم مصاحبه و بررسی برنامه ها و تصمیم گیری در مورد انها است. و سپس من همچنین زمان زیادی را صرف کار با دانش اموزان اینده نگر می کنم، فقط به نوعی به انها کمک می کنم تا درک کنند، ایا این چیز خوبی برای انها است؟ من این کار را پاره وقت انجام می دهم و این کار را به صورت پاره وقت انجام می دهم زیرا شوهرم برای کار یک تن سفر می کرد و سپس او را ترک کرد و شرکت خود را راه اندازی کرد و اکنون برای کار زیاد سفر می کند. بنابراین اساسا، وقتی ما شروع به بچه دار شدن کردیم، یک نفر باید در خانه باشد.
من خیلی زود متوجه شدم که نمی توانم تمام وقت کار کنم، و در واقع اهمیتی نمی دادم زیرا به شما انعطاف پذیری زیادی می دهد. اما من همچنین می خواستم کاری انجام دهم، احساس کنم که تاثیرگذار هستم و از بخشی از مغز شما استفاده می کنم که وقتی پدر و مادر هستید از ان استفاده نمی کنید. و بنابراین، من فقط شروع به درگیر شدن کردم، مانند مدرسه بچه ها و از انها پرسیدم، چه چیزی برای انها مفید خواهد بود. کجا می توانم وارد شوم و استفاده کنم؟ و این چیزی است که من را به بانک غذا اورد. بچه های من به وست وودلند رفتند و Ballard Food Bank اغاز شد comida de fin de semana para los niños برنامه، و من با ان کمک کرد. اینطوری بود که به بانک غذا معرفی شدم.
س: با تشکر کری! شما به کمی از سوال دوم من پاسخ دادید - در مورد اینکه چگونه با بانک غذا درگیر شدید. با این حال، من می خواهم کمی عمیق تر حفاری کنم و از شما بپرسم که چگونه در مورد بانک غذا می دانید؟
A: حتما! دو اتفاق همزمان رخ داد. من یک دوست داشتم که با یک برنامه به نام تیپ کوله پشتی کار می کرد. این یک نوع برنامه مشابه بود که در ان انها غذا را برای بچه ها به خانه در اخر هفته اوردند - و ان را در یک کوله پشتی بود. او این کار را در سیاتل جنوبی انجام می داد، و من گفتم، اوه، این جالب است. من احساس می کنم که ما باید چنین چیزی را در مدرسه ما داشته باشیم.
من فکر می کنم گاهی اوقات نیاز زیادی وجود دارد که مردم همیشه نمی بینند. به خصوص، هنگامی که شما در حال رفتن به یک مدرسه که در ان مردم ممکن است به نظر می رسد به عنوان اینکه انها نیاز زیادی ندارند، گاهی اوقات سخت است برای درخواست نیاز به دلیل شما نمی خواهید به کسی است که ایستادگی کردن از بقیه.
سپس، ما یک مدیر جدید گرفتیم که واقعا بر روی پاسخگویی به نیازهای ان کودکان متمرکز بود و واقعا سخت کار می کرد تا اطمینان حاصل شود که همه انچه را که برای موفقیت در مدرسه نیاز دارند، دارند. برای این منظور من به نوعی سعی کردم بفهمم که ایا وست وودلند می تواند از این نوع برنامه استفاده کند و اگر انها می توانند، چگونه می توانیم چگونه می توانیم کمک کنیم؟ و من همچنین واقعا می خواستم سعی کنم بچه ها را به نحوی درگیر کنم. و بعد فهمیدیم که comida de fin de semana para los niños طریق Ballard Food Bank -و فکر کنم فقط از طریق مشاور مدرسه بود و از انجا که شما بچه ها چنین کار بزرگی انجام می دهید، واقعا نیازی به بسته بندی کوله پشتی یا انجام هر یک از این نوع کارها نبود. سپس، من فکر کردم خوب، خوب، ما با بانک غذا کار می کنیم، چه کاری می توانیم برای حمایت از بانک غذا انجام دهیم؟ بنابراین، ما کاری از یک درایو بهداشتی انجام دادیم - بنابراین ما مانند کلاه و گرم کننده دست و این نوع چیزها جمع اوری کردیم. برای این کار ما بچه ها را جمع کردیم، یک شب در کتابخانه و همه چیز را بسته بندی کردیم و بانک غذا امد و ان را برداشت. و در حالی که من این کار را انجام می دادم، متوجه شدم که یک عضو هیئت مدیره وجود دارد که می دانستم بچه هایش به وست وودلند می رفتند. از انجا که او به کارولینای شمالی نقل مکان کرد، او مرا به جن معرفی کرد، و اینگونه بود که من درگیر شدم.
س: دوست داشتنی! شما هم در اینجا داوطلب هستید. از چه زمانی شروع به داوطلب شدن کردید؟
A: من شروع به داوطلب شدن و خدمت در هیئت مدیره در همان زمان. احتمالا شش سال گذشته چون من واقعا می خواستم ببینم به عنوان یک داوطلب چگونه است. من واقعا دوست دارم عضو هیئت مدیره باشم، اما شما لزوما اینجا نیستید. شما باید یک تلاش هماهنگ انجام دهید تا اینجا باشید و ببینید در ساختمان چه اتفاقی می افتد.
س: بنابراین، هنگامی که شما برای اولین بار شروع به داوطلب شدن کردید، ایا قبل از تصمیم گیری در میز پذیرش، نقش های داوطلبانه دیگری را انجام دادید؟
پاسخ: در ان زمان فردی که با داوطلبان کار می کرد - فکر می کنم نام او لیندزی بود - از من پرسید که ایا می خواهم در میز پذیرش کار کنم و من گفتم بله، بنابراین من این کار را انجام دادم.
اما در ساختمان ابی، فضا بسیار کوچکتر از اینجا بود. و اغلب من ان را پیدا کردم، من فقط از ایستادن در اطراف. بنابراین، من می روم و بدون اشپزی کمک می کنم. این به زمانی برمی گردد که انها یک بخش جداگانه بدون اشپزی داشتند. و بعد زایمان در خانه را در طول بیماری همه گیر انجام دادم. و من توانستم فرزندانم را برای انجام این کار بیاورم، که عالی بود. و سپس من در یک تن کار کرده ام، اما من در انبار کار کرده ام. زمان هایی بوده است که، دوباره، نه خیلی اینجا، اما در ساختمان ابی که در ان من نشان می دهد و من مانند، "چیزی نیست، فقط به من بگویید مانند انچه شما نیاز دارید." و انها می گفتند، "بسیار خوب، ما نیاز داریم که مردم، مثلا، غذای سگ را بسته بندی کنند" یا هر چیز دیگه ای. و من این کار را کردم. من بیشتر در میز پذیرش کار کرده ام، اما در چیزهای دیگر نیز کار کرده ام.
س: این فوق العاده است! این همچنین به این معنی است که در حالی که کار میز جلو شما با داشتن بسیاری از تعاملات مهمان. میشه یه کم در موردش بهم بگی؟ و اگر شما مانند هر تعامل مشتری به یاد ماندنی است که به شما ایستاده بود و یا هر داستان که شما ممکن است؟
A: من واقعا دوست دارم در میز جلو کار کنم. من دوست دارم با مشتریان ارتباط برقرار کنم. اونا عالین یکی از چیزهایی که من واقعا دوست دارم این است که فکر می کنم گاهی اوقات می تواند برخی از تصورات غلط در مورد اینکه ما به چه کسی خدمت می کنیم و چه نوع افرادی وارد می شوند وجود داشته باشد. بنابراین، من عاشق گفتن این هستم، "انها افرادی مانند من و شما هستند که فقط به کمک بیشتری نیاز دارند" یا من افراد زیادی را ملاقات کرده ام که سعی می کنند انتخاب کنند که پول خود را کجا خرج کنند. انها می دانند که شما می توانید به اینجا بیایید و مواد غذایی خود را دریافت کنید، که بزرگ است.
بله، قطعا افرادی هستند که پایین و خارج هستند و بدون خانه هستند. اما چیز دیگری که من در مورد کار در میز پذیرش دوست دارم این است که مردم به طور کلی واقعا مهربان هستند و مراقب افراد اطراف خود هستند. و انها نیز در واقع مفید هستند. مثل دوباره، به خصوص در ساختمان ابی که فضای زیادی وجود نداشت، گاهی اوقات داوطلبان یا مشتریان قدم می زدند و می گفتند، "انها به شماره 15 زنگ زدند و همه ساکت بودند." من واقعا از ان بسیار قدردانی کردم.
من دوشنبه ها کار می کنم و معمولا مردم در همان روز هفته خرید می کنند. بنابراین، افرادی هستند که شما می شناسید، و شما می توانید کمی بیشتر تشخیص دهید. یک جنتلمن بود، یادم میاید که پیش من امد و گفت که تا ماه اینده نخواهد امد. و من از او پرسیدم چرا و او گفت چون به ایران می رود. او به من گفت چون من با امدن به بانک غذا به اندازه کافی پول پس انداز کرده ام، می توانم مادرم را ببینم. و من 15 ساله که مادرم رو ندیدم این یک تعامل واقعا به یاد ماندنی برای من است. همچنین، من فکر می کنم این یک راه هوشمندانه برای استفاده از این منبع بود.
من همچنین واقعا ان را دوست دارم زمانی که مشتریان وارد می شوند و انها هرگز قبل از ان نبوده اند و شما می توانید بگویید که انها به نوعی عصبی هستند، و انها نمی دانند چه کاری انجام دهند. و من فرایند چگونگی دریافت غذا را توضیح می دهم، اما همچنین به انها می گویم، اوه شما می توانید به کافه مهربانی بروید و سپس، اوه، شما برای گرفتن یک تلفن جدید به کمک نیاز دارید. میتونی بری اینجا مشتریان همیشه شگفت زده می شوند.
چیز دیگری که من دوست دارم فقط داوطلبان در میز پذیرش است. انها مدت زیادی است که انجا هستند و کاملا می دانند چه کاری انجام می دهند و عالی هستند. انچه خاص است این است که هر یک از انها روابط خاص خود را با مشتریان دارند. من یک بار در هفته ۲ تا ۳ ساعت می ایم، اما بسیاری از این افراد مانند دو روز در هفته می ایند و شیفت های کامل کار می کنند. و انها واقعا دوست دارند مردم را بدانند و واقعا به انها اهمیت می دهند. و شما می توانید ببینید که این افراد به انها اعتماد دارند و این دیدن خوب است.
س: با تشکر از شما برای چنین پاسخ های متفکرانه! اخرین چیزی که می خواهم از شما بپرسم این است که سبزیجات مورد علاقه شما چیست و چگونه دوست دارید ان را بپزید؟
A: احتمالا کلم بروکلی. من این دستور العمل را انلاین پیدا کردم که در ان شما ان را کباب می کنید. ابتدا ان را نسبتا نازک خرد می کنید و سپس ان را روی یک تابه ورق با روغن زیتون، سیر، پوست لیمو و فلفل قرمز قرار می دهید. همه چیز را پرتاب کنید و سپس ان را کباب کنید. شما می خواهید ان را قهوه ای و تقریبا سوخته کنید. و وقتی بیرون امد، اب لیمو روی ان می ذارید. بنابراین این احتمالا سبزی مورد علاقه من است، اما و سپس در تابستان، گوجه فرنگی است و من انها را مانند هر راهی که می توانم انها را دریافت کنم!